گام دُیّم

... یک صبح سرد زمستانی، نامبرده در مزخرف­ ترین حالت جسمی و روحی خود به سر می برد و در حالی که هر دو گونه ­ی سرماخوردگی را دارا بود، به مدرسه نرفته و در خوابی عمیق و بی ­رنگ به سیر و سلوک نه چندان عارفانه ­اش می ­پرداخت که زنگ هشدار تلفن همراه ­اش به صدا درآمد. آن را که خاموش کرد امّا توجه­ اش به بالای صفحه جلب شد که حکایت داشت از مقداری تماس از دست رفته و پیامک. نیکتا و شقایق زنگ زده بودند. زینب از وی طلب شیرینی نموده و شقایق... شقایق تیر خلاص را به شقیقه­ اش شلیک کرده بود. «مژده بده شاهنامه منبعه.» مشارٌالیه چند ثانیه چشمانش را از این طرف پیام به آن طرف کشید و در ذهنش حلاجی کرد که 1) منابع اعلام شدند. 2) شاهنامه باز هم در لیست منابع هست. 3) من و این همه خوشبختی محاله، محاله! و فریاد کشید: «مامان!» اما مامان جان خانه نبود در نتیجه کسی پاسخی نداد. با نیکتا تماس گرفت که برنداشت و کمی بعد خودش زنگ زد. متهم اذعان داشت که سایت باز نمی­ شود برایش و نیکتا شروع کرد از روی منابع خواندن. محتوای جملات او –با کمی جیغ و آخ جان و غیره- به شرح زیر است:

1) شاهنامه ی فردوسی، «پادشاهی کی کاوس و رفتن او به مازندران» 

2) دیوان حافظ، ۲۰ غزل پایانی از غز‌ل‌های مختوم به حرف «ت»

3) تذکره الاولیا، ذکر «رابعۀ عدویه»

4) مجموعه‌اشعار نیما یوشیج، «منظومۀ افسانه»، «کار شب‌پا» و «ای شب»؛

5) کلیله و دمنه، باب شیر و شغال

6) عربی، کلیۀ عبارت‌ها و بیت‌های موجود در منابع اعلام‌شده.

7) دیوان فرخی سیستانی، کلیۀ قصاید مختوم به حرف «ی»

8) مجموعه‌ داستان «به کی سلام کنم؟» سیمین دانشور، چهار داستان اول کتاب

9) تاریخ بلعمی، از «اندر یادکردن پادشاهی لهراسب بن کی اوجی» تا اول «گفتار اندر پادشاهی بهمن بن اسفندیار»

10) ویس و رامین، صفحات ۴۰۲ـ۳۵۳

11) غزلیات سعدی، ۳۰ غزل اول از غزل‌های مختوم به حرف «ت»

سپس همه­ ی افراد موجود در اتاق المپیاد دبیرستان فرزانگان تهران، از خانم کاف.کاف درخواست پرخامه ­ترین شیرینی روی زمین را کرده و یک عدد شقایق آن بین طلب چیپس و پنیر نمود. در خاتمه باید عرض شود که نامبرده هنوز در شوکی سرخوشانه به سر می­ برد و توان حل کردن مسائل تابع و معادلات درجه 2 را برای فردا در خود نمی ­بیند؛ امتحان تاریخ ادبیات عرب دادن که هیچ! در پایان اضافه می شود که ترتیب ذکر منابع مرحله دوم بنا بر خواسته ی متهم است. پایان.



+ حال من خوبه. هیییچ غرغری رو هم پذیرا نیستم برای منابع قشنگم. اصلاً هر چی! من دوستشون می دارم و قراره با هم خوش بگذره بهمون.

+ چی رو به فال نیک تر بگیرم از این که دوباره شاهنامه می خونیم با فردوسی جانم؟!

+ خداوندا، پاهایمان را در برداشتن دومین گام، ثابت قدم بدار. :)