اعتماد میکنم به تو
مثل بلبلی به عطرهای وحشی بهار
مثل یک درخت سیب خوشقواره و قوی
به برگ و بار
مثل روح آدمی به تن
مثل مادرم به من
ای بهار،
ای امید برگ و بار،
ای شبیه خاک، دلپذیر،
ای شبیه من،
بیقرار و ناگزیر
کی به چشمهای کودکانهام
اعتماد میکنی؟
تقدیم به خودم، وقتی سال دیگه این یادداشت رو میبینم. خیلی دوست دارم بدونم راضیام یا پشیمون. اعتماد میکنم و البته چیزی که این تصمیم رو سخت میکنه اینه که نمیتونم بگم مطمئنم که راضی خواهم بود. و تقدیم به آرش که مثل برادر عزیزه، اولین کسی که رازم رو بهش گفتم در حالی که زار میزدم و اولین کسی که بهم گفت «به قلبت گوش کن». اینجا رو نمیخونی آرش، ولی خیلی دوست دارم بدونم سال دیگه تو هم راضی هستی یا نه.