تموم شد! بالأخره و در نهایت زیبایی و بهمثابهی عملکرد یک پرفکشنیست واقعی، چهار تا مقالهی تحلیلی درستوحسابی تموم شد. حس رهایی دارم. مث بچهای که از آخرین امتحان خردادماهش برمیگرده خونه. برام خیلی مهم بود که بتونم خودم رو ثابت کنم و توی این مدت انقدر ازم تعریف شد و بهم اعتمادبهنفس تزریق که بیشتر مطمئن میشم از خودم و راهم. آروم گرفتم واقعاً.
پ.ن: فکر میکردم ثانیهای که تموم کنم کار خیلی جدی و مهمی رو که شروع کردهبودم، با هزاران ایموجی چشقلبی میام و برات خوشحالی میکنم و بهم میخندی و خستهنباشی میگی ولی به جای همهی اینا، فقط چند ثانیه به صفحهی گوشیم زل زدم.
پ.ن.تر: هیچ نمیگم از شنبهم تا به امروز که هر بار اومدم تا یه چیزی بنویسم، دیدم نمیتونم. این نتونستن شاید عجیب باشه ولی از یه لحاظیم خوبه؛ مصداق آینهی دق نذاشتن توی وبلاگ دوستداشتنیم.
نه متاسفانه مناونی ک تو میشناسی نیستم.
بلاگتو نذاشتهبودی؛ نفهمیدم اون موقع. :))
هر کرگدنی قشنگی خاص خودشو داره اصلاً. :دی
چه حس رهایی خوبی داشت این پست
:)
من یه کرگدن میشناسم! بهم بگو که خودشی. :)))
بیا با ایموجی چشمقلبی برا من خوشحالی کن مثلا #نخود_آش
الهی قربونت برم. :)*
لذت به نتیجه رسیدن تلاش و کار
واقعا قشنگه
خسته نباشییی
+قرریز
عزیزدل :* مرسی مهربون.
خسته نباشی!
:)