امسال سال عجیبی بود؛ بس که توأمان بود اشکها و لبخندهاش.. بس که دوستش داشتم و نداشتم. خاطرات وحشتناکش، چه برای خودم چه برای کشورم، تا همیشه یادم میمونه ولی نمینویسمشون. بخوام از زیباییهاش هم بگم، تا ساعتها باید بنویسم.
فقط خوشحالم که انتخابهای درستی داشتم تو این سال؛ فرصتهایی رو به خودم دادم که اگه از دست میرفتن، دیگه هیچ وقت شیرینیشونو نمیتونستم بچشم.
از ته دلم آرزو میکنم امسال لبخندهای بیشتری ببینم. امسال عزیزان من و عزیزان عزیزانم سلامت باشند و براشون خبرهای خوبی در راه باشه.
نودوشش، مقدمت گلباران عزیزم. :)
+ از کارهای زیبای آخرای سالم، دیدن مدار صفر درجه بود. خداوندا، یک عدد سرگرد فتّاحی بر سر راه ما بذار امسال. :دی