تموم شد. رسماً اعلام شد. بالاخره یه نفس راحت کشیدیم. شروع شد.
خوشحالم. با تمام وجودم خوشحالم که قراره چهار سال از قشنگترین سالهای زندگیمو با دولت کسی تو ایران بگذرونم که مخالف تحریمه؛ مخالف حصر ایرانه؛ راهش آزادیه و قیّم دین مردم نیست. میخواد جوونههای امید بزرگ شن. میخواد باز هم تدبیر بکنه؛ از همون تدبیرهای مثل برجام که سرمون رو بلند کرد تو دنیا و چقدر کوتهفکر و بیخیرن آدمهایی که برجام رو ننگ میبینن. لبخند میزنم به چهار سال پیش روم چون کسی که رئیس جمهور منه، لبخند از روی لبهاش کنار نمیره حتی وقتی که بهش تهمت میزنن و توهین میکنن. خوبه... خیلی خوبه که ملّت ما بالاخره دارن حرف میزنن. بالاخره دارن میگن که چی میخوان و چی نمیخوان. آشتی میخوان و جنگ نمیخوان؛ رشد و میخوان و پسرفت نمیخوان؛ فرهنگ میخوان و زور نمیخوان؛ استاد شجریان میخوان و تتلو نمیخوان... روحانی میخوان و رئیسی نمیخوان. برای اونهایی که به آقای روحانی رای ندادند هم خوشحالم چون شانسشون زده و آیندهشون قراره بهتر از چیزی باشه که خرد خودشون بهش قد میداد. خوشحالم برای مردمم. برای اونهایی که فعال بودند خوشحالم چون دارن با احساس رضایت قلبی به آینده نگاه میکنن و منتظرن؛ منتظر اصلاحات.
آقای روحانی عزیز من، هر کاری رو که میتونستیم بکنیم برای حمایت از شما و دولت و راه فکریتون، انجام دادیم. حالا نوبت شماست. باز هم نشونمون بدید که برای ما ارزش قائلید و تلاش کنید برای ایرانی دوباره سبز.
پ.ن: دلم برای روزهای بنفشی که گذروندم، خیلی زود تنگ میشه. مطمئنم.
بزرگ میشی نتیجه حماقت روزهای بنفشت رو میبینی دختر کوچولو ... درست مثل پدر و مادر ما دهه 50 ایی ها که 38 ساله دارن نتیجه حماقتشون رو میبینند ... اون وقته که میفهمی آری گفتن به این عمامه به سر و اون عمامه به سر هیچ فرقی با هم نداره ... مشکل از اون اصل عمامه است که تا توی گیتی وجود داره ، جایی برای عقلانیت و تعقل باقی نمیذاره ... آره دختر جون ... دنیا اینجوریاست ...
خانم / آقای نسل سوخته، ما چه با عمامه مشکل داشتهباشیم چه با کروات، شنبه اسم یکی از این آقایون از صندوقها بیرون میاومد و چهار سال تاثیر مستقیم میذاشت روی زندگی من. من بهترین انتخاب رو کردم و دقیقاً چون انتخاب کردم، مطالبه میکنم. اعتقاد دارم اگر پدر و مادر شما یا هر کس دیگه، به جای منزوی شدن و غصه خوردن، متحد میشدن که حقشون رو زنده کنن، شاید زندگی ما بهتر بود.