در حال حاضر با مقدار زیادی استرس برای نوشتن چهار تا مقالهی درستوحسابی که ددلاینشون بیستوپنجمه و لیترالی چیزی نمونده و من انقدر پنیک کردم که شلخته کار میکنم و ذهنم، قلمم و حتی میز کارم مرتّب نیست. پیش میره ولی کند و سخت. میشه هر کی اینو میخونه برام انرژی مثبت و دعای خیر و بغل و این چیزا بفرسته؟
یه روزشمار گذاشتم برای این پونزده روز. هر کاری به جز نوشتن تعطیل مخصوصاً خوشگذرونیهای یهویی! لازم شد، جبرانی عربی هم نمیرم و تو پژوهش دانشکده کپک میزنم تا تموم شه. چیزی نیست به خدا! من یا دارم زیادی سخت میگیرمش یا دارم زیادی ازش میترسم. تازه امروز رو خوب کار کردم مثلاً ولی خب من باید با این حقیقت کنار بیام که احساس رضایت از خودم خیلی سخت حاصل میشه برام. یاد جملهی روی دیوار پژوهش انسانی افتادم: «پرفکشنیسم افتخار نیست؛ بیماری است.» کیانا هستم یک بیمار؛ خوشوقتم!
و در آخر میخوام بگم امروز رو باید به جای توی اتاق نشستن و با دادهای گاهوبیگاه کسری از جا پریدن، میرفتم ملّی و دست اون پسر خوبی رو که به جای دربی دیدن، نشسته به خوندن و پژوهیدن، میگرفتم میرفتیم سر خونهزندگیمون.
و در آخرتر میخوام بگم به نظرم دختری که مث نقلونبات از کلمههای رکیک استفاده میکنه، در صدر جدول خودکولپندارهای ناجذّاب نشسته. پس از او با اختلافی نهچندان، اون دختری جا خوش کرده که توی استوری اینستا کری میخونه با پسرا سر بردن تیم موردعلاقهش. نکن خواهر من! همون عکساتو با افکت سگ و گربه بذار ولی کری نخون تو رو خدا.
:- مخابرهی کلی انرژی مثبت
من هیچ علاقهای به فوتبال ندارم ولی چرا دختر یکه کری میخونه فلان؟ آیا کافی نیست این حجم از تفاوت در نگاه به دو جنس؟ آه کو بازوی پولادین و کو سرپنجهی ایمان؟
با هزار سال تأخیر متشکرم ازت. :))
ببین نگاه سکسیستی ندارم؛ یعنی من خودم از فوتبال خوشم نمیاد. ترجیحم اینه که بشینم مسابقهی بسکتبال ببینم یا شنا ولی بد گفتم منظورمو. نمیدونم از این حالتا دیدی یا نه ولی این جورین که نسبت به چیزهایی که عموماً پسرا دوست دارن توجه الکی نشون میدن برای ایجاد علاقهی مشترک الکی و خب چون یه شناختی داشتم نسبت به این کیس مورد نظر، رفت رو مخم خیلی زیاد. وگرنه حق کاملاً با توست عزیزدلم.