صدای فاصله‌هایی که مثل نقره تمیزند

- دچار یعنی

- عاشق.

- و فکر کن که چه تنهاست

اگر ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد.

- چه فکر نازک غمناکی!

- و غم تبسم پوشیده‌ی نگاه گیاه است

و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست.

- خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند

و دست منبسط نور روی شانه‌ی آن‌هاست.

- نه، وصل ممکن نیست.

همیشه فاصله‌ای هست.

اگر چه منحنی آب بالش خوبی است

برای خواب دل‌آویز و ترد نیلوفر،

همیشه فاصله‌ای هست.

دچار باید بود

وگرنه زمزمه‌ی حیات میان دو حرف،

حرام خواهدشد.

و عشق

به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست

و عشق

صدای فاصله‌هاست...


توفیق اجباری این روزهایم، مسافر خواندن. 


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد