اومدم و یه مقدار از چیزی که میخواستم رو نوشتم ولیکن خواب شیرین و طولانی (باشه، زود پامیشم!) داره من رو درمیربایه و حس میکنم قدرت بیرون کشیدن کلمهها و چیدنشون توی ذهنم و اجرای دستور حرکت دادن انگشتهام روی کیبورد گوشی و تایپ جملهها رو ندارم. (شمام به این فکر کردید که همین الآن دقیقاً چنین کارهایی رو انجام دادم؟) در نتیجه، فردا میگم که فکر میکردم روز مزخرفی در پیش دارم ولی خوب بود و به خیر گذشت و خوبم و خوابم میاد.
شب بهخیر.
اینکه لنگ ظهر میگی شببخیر هم خیلی عجیبه! امیدوارم به زودی در این مکان از احوال خود ما را باخبر سازید. با تشکر یک فقره پرفسور خسته!
آخ میدونی چی شد؟ =)))) پستو که گذاشتم دوازده و یک دقیقه بود؛ خورد سیویک اردیبهشت بعد برای این که سی اردیبهشت بشه، رفتم تو تنظیمات که چند دقیقه بکشمش عقب و خب خوابم میاومد و اینا :))) 23:57 باید میشد در واقع.
اره خو انقده تمرکذ نداری که حتی پرانتزا و علامت سوالا و نقطه و ویرگول ها رو هم گذاشتی دوست عزیز
من در بیتمرکزترین حالت ممکن هم دست از درست نوشتن از لحاظ ویرایش فنّی نمیکشم.