حیف که به اصولم در روابط اجتماعی پایبندم وگرنه به اوّلین نفری که از این لحظه به بعد، با هیجان کشف یه پدیدهی مهم و تازه، بپرسه: «روزهای؟!» یه پوزخند غلیظ تحویل میدادم و میگفتم: «به شما ربطی داره؟!» بسه دیگه. بندازید این فرهنگو. تازه فاجعه اون جاست که من مطمئنم درصد زیادی از این آدمها نمیتونن جلوی خودشونو بگیرن که قضاوت ارزشی نکنن طرف مقابلشون رو بعد از شنیدن جواب.
امسال تصمیم خوبی که گرفتم این بود که با هیچ کس دربارهی اصطلاحاً «بعد اجتماعی روزهداری در حکومت اسلامی» بحث و جدال راه نندازم و هی نگم این جور کنترلها و محدودیت گذاشتنا به نظرم اجری نمیرسونه به روزهدار و آدم باید گشنه باشه و بوی پیراشکی بهش بخوره و با خودش بگه: «نمیخوام!» و این داستانا. بحث اقتدار و اینها هم که همیشه به خنده میندازه منو. راستش الآن که فکر میکنم واقعاً هم کار خوبی کردم که تو چند تا موقعیت پیش اومده، سکوت کردم چون تا یه جایی ظرفیت دارم که حرفای تکراری رو مثل یه دور باطل بشنوم و شاید واقعاً دیگه نمیتونستم واکنش بدی نشون ندم ولی این قضیهی سر از کار دیگران دراوردن تو این ماه خیلی داره به چشمم میاد دیگه. کاش این همه که میگن «ماه خودسازی»، آدما واقعاً رو خودشون متمرکز میشدن و میذاشتن شیرینی ماه رمضون برای هر کسی چنان که باید، بمونه.
اما من خیلی راحت میگم روزه نیستم و این مسئله ب خودم ربط داره.
یه سری از افراد هم متاسفانه وقتی که جواب میشنون روزه نیستی یه جوری باهات رفتار میکنن که می مونی اینجا چرا همچین میکنن!امیدوارم روزی برسه که مردم اینقدر راحت ب خودشون اجازه ندن اعتقادات و باورای بقیه رو زیر سوال ببرن.
صداقت در جواب که خب هست در هر صورت امّا این سؤالوجواب حس خوبی بهم نمیده اصلاً حتی اگه بگم که روزهم.