تکرار غریبانه‌ی روزهایت چگونه گذشت؟

«از وقتی آنه شرلی خوندم، یاد گرفتم هیچ وقت از ته ته قلبم چیزی رو نخوام... انتظارشو با همه‌ی وجودم نکشم چون اگه یه وقتی یه اتفاقی بیفته که نشه یا به دست نیارمش، ضربه‌ش خیلی کشنده‌تره. همون بهتر که از اوّل قول بیخود به خودم ندم...»

موافقم.


نظرات 5 + ارسال نظر
مطهره سه‌شنبه 12 اسفند 1399 ساعت 19:04

یک بار تجربش کردم و به خودم گفتم شاید از ته ته ته قلبم نخواستمش :)شاید اون قدر که میبایست صادقانه و خالص نبودم .له شده بودم ولی به خودم گفتم بلند شو یک بار دیگه همه ی وجودت رو براش بگذار ...می افتد...برمی خیزد ...
بار دوم چندین برابر بیشتر از قبل چیزی رو خواستم .گفتم یا می گیرمش یا می میرم .
نشد...دوباره نشد ...در کمال تعجب زنده موندم ولی خیلی چیزها برام بی معنی شد.

شکست می‌خوریم و زنده هم می‌مونیم. ممکنه فکر کنیم همه‌ش کشکه که بعداً می‌بینیم چی با خودمون از اون شکست توی کوله‌بارمون اوردیم و چی‌ها یاد گرفتیم و اینا، ولی حتی برای اثبات همین هم زمان لازمه. قول.

علی پنج‌شنبه 11 مرداد 1397 ساعت 12:57

ولی من فکر میکنم همین دیوانه وار چیزیو خواستن به زندگی معنی میده.
کسی که از ته دل یه چیو نخواد و با تمام وجود انتظارشو نکشه نه خوشحالی بی نهایتو تجربه میکنه و ناراحتی مفرطو. که هردو تاش خوبن به نظرم.

دید جسورانه‌ و جالبی بود. :)

احسان دوشنبه 8 مرداد 1397 ساعت 10:24

خخخ نه بابا غم چیه، قبلا غم بود، الان تجربه ست.
ولی با همه سختیاش، یه تجربه شد که بهم گفت داری راه رو اشتباه میری.

عطیه دوشنبه 8 مرداد 1397 ساعت 00:00

می دونی چی شد؟ وقتی داشتم می خوندمش با خودم گفتم وای اینا چقدر آشنان! خوندنش چند ثانیه طول نکشید ولی قبل از این که تموم شه فکر کردم یکی از چیزاییه که من نوشته بودم. - و قلبم اومد تو دهنم- ولی حتی شباهتی هم نداشت به نوشته ی من :)) نمی دونم چرا واقعا همچی حالتی پیدا کردم.
به هر صورت، منم موافقم.

حالتت عادیه الآن؟ =))) یعنی می‌خوام بدونم آخرین مصرفت کی بوده؟ :)))

احسان یکشنبه 7 مرداد 1397 ساعت 21:46

کاملا موافقم
تجربش کردم و همین برآورده نشدن اون چیز، شد یه نقطه عطف مزخرف تو زندگیم که شروع کننده بدبختیام بود :(

اگه می‌دونستم یکیو یاد غم‌هاش می‌ندازم، پست نمی‌کردمش که. :(
بیشتر یادآوری بود به خودم.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد