اون شبایی که با استرس قصیدههاتو میخوندم برای مرحله دو و فکر میکردم چقدر تو فهمیدن زبانت خنگم، هیچ فکر نمیکردم نیمهشبی با مرثیهت برای سلطان محمود غرنوی هایهای گریه کنم، هی زمزمه کنم: «خیز شاها که جهان پر شغب و شور شده است...» چقدر غصه خوردی که بعد هزار سال حسش میکنم؟ الآن که تنهایی میخونمت و میفهممت، میبینم راست گفتهن: تو ذاتاً شاعر بودهای، ساده شعر میگفتی و روون و خلاقانه. تو خیلی زیبایی فرخی سیستانی، خیلی.
جزو متفاوت ترین ادما و قشنگترین ادمایی هستی که میخونمشون ... قدر خودتو بدون
فدای محبتت! چه حس خوبی بود. ❤️