ایام الله فرجه

بعد از ۱۰۲ روز رفتم کتابخونه و درس خوندم. پروژهٔ دستور امامی تموم شد و علی قراره فردا بیاد برام جایزه‌شو بیاره و قرارداد ببندیم برای تکلیفای موسوی. الحمدلله وحشتم کم‌کم داره شروع می‌شه و امروز و فرداس که از استرس کارهای نکرده و متن‌های نخونده و جزوه‌های نداشته اسهال بشم تا خود پنجم تیر. امروز که رفتم ترکان‌خاتون هی یاد زمستون می‌افتادم، هی به هم می‌ریختم. دلم گرفته بود؛ همه‌شو هم سر اموات امامی خالی کردم که البته الان عذاب‌وجدان دارم به خاطرش.

این سریالای ماه رمضون امسال یکی از یکی مزخرف‌تر، منم که از همیشه پیگیرتر! فکر کنم تو عمرم انقدر تلویزیون ندیده بودم که این شبا، شبایی که باید پای لپ‌تاپ باشم منطقاً. ولی روزامو قراره خوب کار کنم دیگه. جدی.

من می‌میرم از دلتنگی برای بشری. ببینید کی گفتم. متن ارائه نده، من انصرافی چیزی می‌دم.


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد