بعد از پایان نبرد نفسگیر انتخاب رشته، نوبت اون رسیده که در چنین موقعیتهای فاجعهباری قرار بگیرم:
- ماشالا ماشالا! چی میخونی شما؟
- ادبیات فارسی.
- بهبه! (مکان جملههای انتخابی از این دست: دخترخالهٔ منم کتاب زیاد میخونه/ هیچ یادم نمیره؛ عمهٔ مرحوم منم عینک تهاستکانیشو میزد و شعر و غزل میخوند/ همین ادبیات خودمون دیگه؟ و الخ.) حالا شما شعرم میگی؟
- نه!
نه، نه! هزار بار نه! شعرا رو گفتهن، متنا رو نوشتهن؛ من همونا رو میخونم. مث این میمونه شما از کسی که مهندسی شیمی میخونه بپرسید: «خب، عنصر جدید چی کشف کردی؟» یا به کسی که جانورشناسی میخونه بگید: «یعنی شما تو خونهتون تمساح استرالیایی دارید؟» همهشم تقصیر ایناس! اگه زحمت بکشن و اول این اسم گلوبلبل رشتهٔ ما یه «پژوهشگری» اضافه کنن، خلقی میرهن به همین المعجمی که جلومه.