دو هزار چشم گریان

یه ماه پیش همچین وقتی هیچ فکر نمی‌کردم وقتی از عیدگاه بدیعمو ۲۰ بگیرم و از اون شگفت‌انگیزتر گلستان موسوی رو ۱۹.۵ بشم، بازم توانایی اینو داشته باشم که گریه کنم. اما خب، من توانمندترینم.

لعنت به این هورمون‌هایی که اثرگذاریشون دقیقاً می‌افته رو روزایی که باید کار تحویل بدم و لعنت به وقتایی که یک‌طرفه نگاه می‌کنم، اون وقتایی که باعث می‌شه یه کارایی ‌کنم که بعدتر، مثلاً یه ماه نشده، آب ‌شم از خجالت. ترانه بهم گفت: «شایدم برعکس!» و از اون لحظه دارم قطره‌قطره آب می‌شم و می‌رم تو زمین.

کم ظلم نکردم؛ شاید دوست داشتم نقش آدمای مظلومو بازی کنم.


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد