اندوه بزرگوارت را می‌ستایم

لابد یکی از این شبایی که تا دیروقت پای لپ‌تاپم، دلم اون‌قدر می‌گیره و تنگ می‌شه و کوچولو می‌شه که دیگه نمی‌تونم تحمل کنم. اون‌وقت یکی از این ویدیوهایی رو که گذاشته‌م توی پیام‌های ذخیره‌شده‌م، برات می‌فرستم، از اینایی که توش چشمای پر از اشکم برق می‌زنه و صدای جیرجیرک می‌اد و بعد تصویر می‌ره روی ماهی که هنوز گرده و از پنجرهٔ اتاقم می‌درخشه. یه روزی طاقتم طاق می‌شه و خدا اون روز رو نیاره، که لابد باز ناراحتت می‌کنم.


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد