رفتن همیشه دردناکه و دلهرهآور. چشمای آدم وقتی میبینه عزیزی داره قدم برمیداره و ازش دور میشه، پر از اشک میشه ناخودآگاه انگار و قلبش یه لحظه از جا میکنه که پیش من که دیگه نیست فعلاً، من که نمیبینمش و نمیتونم مراقبش باشم ولی هرکجا هست خدایا به سلامت دارش.
که همهچی زود تموم شه و با خوشی و سلامتی بره و برگرده که از همین الان، از همین ده دقیقهٔ اول، دلم تنگه.