ببخشیدا، ولی من از اضطراب خوابم نمیبره. اضطراب چی؟ هیچی، چیز خاصی نیست. فقط کاشف به عمل اومد این نسخهای که چهار ماهه داریم دنبال اصل و نسبش میگردیم و متنش رو تایپ میکنیم و کاتبش رو پیدا میکنیم، دوسه ساله پیش یکی از خفنترین پژوهشگرای نسخهشناسیه و خیلی کاراش انجام شده. :)))))))))))) امروز بهش زنگ زدم که میشه بیایم حرف بزنیم ببینیم ما هم به دردتون میخوریم یا نه، گفت خبر میدم برای فردا و نداده هنوز. حس بچه رو دارم که میگفت از مادر نزاییده کسی که بخواد ساندویچ ماکارونی منو بخوره. :)))))))) فکر کنم اضطرابم برای همینه. ولی واقعیت اینه که این اتفاق بسیاااار پربسامده در رشتهٔ ما. فلذا تکرار میکنم: چیز خاصی نیست. [عر میزند]
خیلی دیر رسیدم، امیدوارم تا حالا حل شده باشه. :))
ازم خوشش اومد و همکار شدیم.